خانه عناوین مطالب تماس با من

عشق پرواز

عشق پرواز

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • << تو ٬ اگر >>
  • <<باز هم برای تو>>
  • << برای تو >>
  • [ بدون عنوان ]
  • << دلم خیلی پره >>
  • << صداقت >>
  • << دلم گرفته امشب >>
  • << سخنانی از بنجامین فرانکلین >>
  • << تقدیم به >>
  • << بازگشت >>
  • << گهواره من >>
  • << سخن از >>
  • << یکرنگ >>
  • << همدردی >>
  • << به یادم نیست : >>

بایگانی

  • اسفند 1387 3
  • آبان 1387 1
  • مهر 1387 6
  • آبان 1384 1
  • مهر 1384 1
  • شهریور 1384 1
  • مرداد 1384 11

آمار : 28356 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • << تو ٬ اگر >> شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 20:08
    اگر تو کوه باشی پیش سنگینی نگاه تو آب خواهم شد اگر تو خورشید باشی پیش پیشانی بلندت خاک خواهم شد اگر تو ستاره باشی پیش زیبائیت دیده میگشایم و تمامی وجودم را چشم میکنم اگر تو آسمان باشی آه خواهم کشید تا بر پیکر تو ٬ ابر شوم و در آغوشت کشم تا در آغوش تو بگریم و آنگاه آرام بمیرم .
  • <<باز هم برای تو>> شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 20:02
    اصلا نمیشه به بی تو بودن حتی فکر کرد چه لحظه های تلخی .......... دل پر از حرفه اما زبان قاصره از بیان فقط در یک کلام می توان گفت : دوستت دارم
  • << برای تو >> یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1387 15:14
    تنهایی را دوست داشتم اما حالا فقط با تو بودن را دوست دارم خیلی دوست داشتم زودتر از این دنیای پر از حیله و نیرنگ ؛ از این دنیای رنگارنگ برم اما حالا فقط برای تو بودن را دوست دارم زنده ام و زندگی می کنم فقط به امید اینکه زودتر بتونم در کنار تو به زندگیم ادامه بدم
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 آبان‌ماه سال 1387 13:56
    دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگیم پر از غمه دلم گرفته از همه
  • << دلم خیلی پره >> یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 23:14
    دلم گرفت از این روزها از این روزهای بی نشون از این همه در به دری از گردش چرخ زمون دلم گرفت از آدمها از آدمهای مهربون از تو که با مانبودی از اون خدای آسمون آره دلم خیلی پره از غمهای رنگ و وارنگ از جمله دوستت دارم دروغ های خیلی قشنگ
  • << صداقت >> چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 21:59
    ـ با خود صداقت داشته باشید. آنگاه همچون چرخه ی طبیعی فرا رسیدن روز از پی شب ، خواهید دید که با دیگران نیز نمی توانید صادق نباشید ـ صداقت نخستین بخش کتاب عشق است ـ آنچه هستید شما را بهتر معرفی می کند تا آنچه می گویید ـ چه بهتر که ناموفق باشیم با افتخار ، ولی موفق نباشیم با دروغ و تقلب ـ ضرر را بر منفعت غیر مشروع ترجیح...
  • << دلم گرفته امشب >> شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 23:53
    امشب دلم خیلی گرفته خدایا واقعا امشب بهت نیاز دارم چرا ؟ آخه چرا ؟ این همه بازی واسه چیه ؟ چرا باید آدمها به خودشون اجازه بدن که به این راحتی با دلها بازی کنن؟ صداقت کجاست ؟ چرا دیگه نمیشه پیداش کرد ؟ چرا هیچ کس بی ریا پیدا نمیشه ؟ همه فقط به فکر خودشونن خانه دوست کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • << سخنانی از بنجامین فرانکلین >> چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 15:16
    شجاعت آن نیست که از آدمها شجاع تقلید کنی، بلکه آن است که به شیوه ی خود زندگی کنی و بهای آن را نیز بپردازی. حتی اگر بهای به شیوه ی خود زیستن، خود زندگی باشد، باز ارزش آن را دارد. زیرا در چنین شیوه ی زیستن است که روح به دنیا می آید. هنگامی که کسی آماده است تا برای چیزی بمیرد، همین آمادگی و شور اوست که او را دوباره متولد...
  • << تقدیم به >> جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 18:36
    تقدیم ‌‌ ٬ به سایه هایی که رنگ میگیرند و زندگی می بخشند . تقدیم‌‌ ‌‌‌٬ به تو که دوستم داری و دوستت دارم. تقدیم‌‌ ‌‌‌٬ به نغمه هایی که در سکوت سینه ات می ماند . تقدیم‌‌ ٬ به روح پاک تو. تقدیم‌‌ ٬ به ایمان تو که با شهامت ایستاده ای و فرورفتن مرا در خاک می بینی. تقدیم‌‌ ٬ به تو که میخوانی و می اندیشی که این همه سخنها با...
  • << بازگشت >> جمعه 12 مهر‌ماه سال 1387 18:34
    سلام باز هم دست تقدیر باعث بازگشتی دوباره شد و بار دیگر آغاز می کنم به نام لایق اصلی پرستش
  • << گهواره من >> سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1384 09:08
    تو نخواهی مرا تو جدائی ز من به چه می مانم من در سکوت شب سرد٬ هر چه بود با تو گذشت مرمرین قطره باران ز چشمانم ریخت آه ... من بستر باد و باران لحظه ها را تو بگو تو نخواهی مرا ٬ تو جدائی ز من ای گهواره من لحظه ها را تو بگو به چه می مانم من ٬ به زمستانی سرد یا سرابی که از دور نمایان باشد دل بیچاره من به چه دلخوش باشد؟ تو...
  • << سخن از >> سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 12:57
    سخن از عشق نباید گفت دوستت دارم یک جمله بی معنی است عشق چیزی نیست که بخواهم آنرا مثل یک بسته اهدائی ٬ در جشن تولد من عاشق نیستم من دوست ندارم زیرا اگر عاشق باشم ٬ چشمهایم به تو میگفت دستهایم دستهایت را میگرفت من عاشق نیستم من دوست ندارم زیرا اگر عاشق بودم ٬ در آغوش میکشیدم تو را من عاشق نیستم ٬ زیرا اگر عاشق بودم از...
  • << یکرنگ >> سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 16:09
    همه چیز تکرار است عشق سیاه است ٬ محبت بیرنگ است زندگی یکنواخت ٬ زیستن غم انگیز است عشق ورزیدن گناهست ٬ موج است ٬ بیهوده است سفر کردن ٬ به مقصد رسیدن ٬ بهانه است امید داشتن به یک سراب ٬ چه خیال انگیز است زندگی تکرار است ٬ من این کلام را روی سنگ آبی آسمان خواندم چه تلخ گریستم ٬ زندگی زیستن تنهائیست
  • << همدردی >> یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1384 10:39
    هیچکس با من تنها همدردی نمی کند هیچکس با فریاد نا آشنای من هم صدا نشد هیچکس مرا پناه نداد هیچکس در انجمن پروانگان دعوتم نکرد زیرا تو خوب میدانی که دنیا کوچک است و قلب من نیز کوچکتر و تو هیچگاه نامت را به من نگفتی که با این قلب کوچک تو را آشیان دهم .
  • << به یادم نیست : >> چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 09:40
    دیروز را به یاد نمی آورم و امروز را نمیدانم چه روزیست شاید امروز آئینه ای از دیروز من باشد و شاید تمامی روزهای گذشته ام هر چه هست نمی دانم ولی به زیستن ادامه می دهم و امروز را به روزهای گذشته می سپارم و دیگر نمی دانم که روزها چگونه اند نمی خواهم بدانم که عشق چیست آیا همبستگی با زندگی دارد یا نه .
  • << ای کاش >> سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 12:46
    ای کاش پرنده ای بودم و می توانستم بر شاخسار محبتت پر کشم و نغمه عشق سر دهم ای کاش نسیم بودم و می توانستم گرد و غبار بی مهری و جدائی را از چهره ات بزدایم ای کاش خورشید بودم و می توانستم عشق سرد و بی روح تو را گرما بخشم ای کاش ابری بودم پر ز باران و می توانستم از شیره وجود خود بر نهال عشق تو ببارم و ذره ذره وجودم را...
  • << بوسه >> یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1384 11:27
    دیگر از آن بوسه گرم تو دیگر از آن دستهای پر نوازش تو دیگر از آن هستی ها دیگر ار آن شور و اشتیاق تو نشانه ای نیست چه بیگانه گشتی همچو یک کوه سر سخت چه بی اعتنا شدی دیگر آغوش گرم تو را نشانی از دمیدن بهار نیست دیگر از آن بوسه عاشقانه ات نشانی از روئیدن گلهای سرخ نیست دلم میخواهد بچه بودم ٬ و در کوچه های تنگ میدویدم و در...
  • << نگاه >> شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1384 08:44
    پرنده ای کنار من نمانده است من سایه ای هستم که ترا بی نهایت دوست دارد سایه ای که نمی تواند به روشنایی گراید سایه ای که نمی تواند سخن بگوید سایه ای که تنها با توست سایه ای که اسیر تنهائیست سایه ای که همه جا با توست اما تو قادر به یافتن آن نیستی سایه ای که در طلوع عشق تو میمیرد و در عمق نگاه تو می خوابد .
  • << تو ٬ اگر >> پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1384 09:25
    اگر تو کوه باشی پیش سنگینی نگاه تو آب خواهم شد اگر تو خورشید باشی پیش پیشانی بلندت خاک خواهم شد اگر تو ستاره باشی پیش زیبائیت دیده میگشایم و تمامی وجودم را چشم میکنم اگر تو آسمان باشی آه خواهم کشید تا بر پیکر تو ٬ ابر شوم و در آغوشت کشم تا در آغوش تو بگریم و آنگاه آرام بمیرم .
  • << نصیب من >> چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1384 08:28
    من تنها به دنیا آمدم حتی پیش از آنکه از مادر زاده شوم هیچکس مرا نمیخواست محبت و دلبستگی ٬ هرگز در قلبم راه ننمود و من طفل ناخواسته دیروز انسان تنهای امروزم در زندگی به این امر دلخوشم که زیستن جاودانه نیست .
  • << پوچ >> سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1384 09:04
    این همه تلاش برای چیست؟ زمانیکه امید نباشد ٬ جویبارها ٬ رودخانه ها ٬ با پل هایشان برای چیست؟ زمانیکه ماهی نباشد و قایق های خسته بدون بادبان به ساحل لنگر انداخته باشند برای چیست ٬ اینهمه تلاش ؟ برای بیهوده بودن ؟ روح را برای چه ستایش کنم ؟ زیرا روح خالیست ٬ بی شکل ٬ بی هدف ٬ بی دوست ٬ بی نشان دور شو ز من ای آفتاب من...
  • << لحظه های یاد تو >> دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1384 08:36
    زمانیکه به تو می اندیشم پنجره دیده گانم از آه سردم یخ می بندد و از شاخه شکسته قلبم شکوفه رنگین در سینه ام آرام ٬ آرام ٬ میروید زمانیکه به تو می اندیشم نفسهایم نامت را تکرار می کنند زمانیکه به تو می اندیشم شوقی سراپای وجودم را در بر میگیرد و می اندیشم که هرگز نتوانستم بگویمت ٬ دوستت دارم.
  • << پنجره خیال >> یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 09:24
    زمانیکه کودک بودم و نامت را با آهم بر پنجره خیال نقش می بستم مادرم میگفت پسرم به پنجره خیال چشم مدوز ٬ به طلوع خورشید منشین اگر گلی به تو هدیه دادند مگیر بگذار گل خیال تو ٬ گل کاغذی زرد باشد که در بهار گیسوانت پژمرده نگردد اگر عاشق شدی ٬ عاشق مطلق باش اگر تنفر داشتی ٬ سکوت کن ٬ دم نزن مادرم گفت. من سخنان او را در شب...
  • << آغاز >> شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1384 11:05
    با نام لایق اصلی پرستش آغاز می نمایم.