
زمانیکه به تو می اندیشم
پنجره دیده گانم از آه سردم یخ می بندد
و از شاخه شکسته قلبم
شکوفه رنگین در سینه ام
آرام ٬ آرام ٬ میروید
زمانیکه به تو می اندیشم
نفسهایم نامت را تکرار می کنند
زمانیکه به تو می اندیشم
شوقی سراپای وجودم را در بر میگیرد
و می اندیشم
که هرگز نتوانستم بگویمت ٬
دوستت دارم.
اهای بی وفا دیگه دوستم نداری دیگه دوستم نداری باز می خوای منو تنهام بزاری
چرا دیگه پیشم نمی ایی منتظری من بیام بعد تو بیای به من سر بزنی بی وفا
به من سر بزن