زمانیکه به تو می اندیشم
پنجره دیده گانم از آه سردم یخ می بندد
و از شاخه شکسته قلبم
شکوفه رنگین در سینه ام
آرام ٬ آرام ٬ میروید
زمانیکه به تو می اندیشم
نفسهایم نامت را تکرار می کنند
زمانیکه به تو می اندیشم
شوقی سراپای وجودم را در بر میگیرد
و می اندیشم
که هرگز نتوانستم بگویمت ٬ دوستت دارم. |