<< گهواره من >>



تو نخواهی مرا

تو جدائی ز من به چه می مانم من

در سکوت شب سرد٬ هر چه بود با تو گذشت

مرمرین قطره باران ز چشمانم ریخت

آه ... من بستر باد و باران

لحظه ها را تو بگو

تو نخواهی مرا ٬ تو جدائی ز من

ای گهواره من

لحظه ها را تو بگو

به چه می مانم من ٬ به زمستانی سرد یا سرابی که از دور نمایان باشد

دل بیچاره من به چه دلخوش باشد؟

تو ای گهواره من ٬ تو پناهم باش

تو جدائی ز من تو نخواهی مرا

که من و تو بستر سرد خیالیم با هم ...