<< تو ٬ اگر >>

  


اگر تو کوه باشی 


پیش سنگینی نگاه تو آب خواهم شد   

 

 اگر تو خورشید باشی 


پیش پیشانی بلندت خاک خواهم شد

اگر تو ستاره باشی 

 

پیش زیبائیت دیده میگشایم 

 و تمامی وجودم را چشم میکنم  

 اگر تو آسمان باشی 


آه خواهم کشید تا بر پیکر تو ٬ 

 

ابر شوم و در آغوشت کشم 


تا در آغوش تو بگریم

و آنگاه آرام بمیرم .
   

 

<<باز هم برای تو>>

اصلا نمیشه به بی تو بودن حتی فکر کرد 

چه لحظه های تلخی .......... 

 

دل پر از حرفه اما زبان قاصره از بیان 

فقط در یک کلام می توان گفت : 

 

    دوستت دارم

<< برای تو >>

تنهایی را دوست داشتم 

اما حالا فقط با تو بودن را دوست دارم 

خیلی دوست داشتم زودتر از این دنیای پر از حیله و نیرنگ ؛ از این دنیای رنگارنگ برم 

اما حالا فقط برای تو بودن را دوست دارم 

زنده ام و زندگی می کنم 

فقط به امید اینکه زودتر بتونم در کنار تو به زندگیم ادامه بدم